بـاران مهـرگـان

بـاران مهـرگـان

شعرهای عاشقانه، غزل، دلنوشته و مطالب طنز و تصاویر عاشقانه و طبیعت، رمان و داستان های عاشقانه
بـاران مهـرگـان

بـاران مهـرگـان

شعرهای عاشقانه، غزل، دلنوشته و مطالب طنز و تصاویر عاشقانه و طبیعت، رمان و داستان های عاشقانه

این تقدیر نبود؛ این یک انجماد ارادی بود...

 


چنینم من، معلق در اواسط واژه و معنا، فاصله‌ی آب و سراب، تشنه لب؛ جام شوکران به دست، چنین که تنهایم من، تو را نشانی نیست!

 

ادامه مطلب ...