بـاران مهـرگـان

بـاران مهـرگـان

شعرهای عاشقانه، غزل، دلنوشته و مطالب طنز و تصاویر عاشقانه و طبیعت، رمان و داستان های عاشقانه
بـاران مهـرگـان

بـاران مهـرگـان

شعرهای عاشقانه، غزل، دلنوشته و مطالب طنز و تصاویر عاشقانه و طبیعت، رمان و داستان های عاشقانه

باران


 


هنــوز هـــمـ وقتــی بــاران مــی آیـد؛

تنـــمـ را بــه قـــطراتـ بــاران مــی سـپارمـ

میگویــند بــاران رســانـاســتـ

شـــایـد دستـــهای مــن را هــمـ بــه دستــهای تــو بــرســـاند

 

شب ها ...


نمی دانم شب ها ....


من شاعر می شوم و تو را غزل باران می کنم


یا..... 


تو بهانه می شوی و من غزل غزل میبارم